معنی خصوصی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خصوصی. [خ ُ] (ص نسبی) مقابل عمومی. (یادداشت بخط مؤلف).
- اطاق خصوصی، اطاقی که مخصوص فردی باشد و دیگری را بدان حقی نباشد.
- جلسه ٔ خصوصی، اصطلاحی است و درباره ٔ جلساتی گفته می شود که غیر از اعضای تشکیل دهنده ٔ آن کسی دیگر در آن حضور ندارد. مقابل جلسه ٔ عمومی.
- کلاس خصوصی، درسی که معلمان بطور خاص بشاگردان دهند و در آن شاگردان دیگر شرکت ندارند. مقابل درس عمومی.

خصوصی. [خ ُ] (اِخ) ابراهیم سعد الخصوصی. رجوع به ابراهیم سعدالخصوصی شود.

فرهنگ معین

شخصی، داخلی، محرمانه و غیرعلنی، خاص، ویژه، مربوط به اشخاص حقیقی و حقوقی خارج از نظارت یا حوزه کارهای دولت. مق دولتی. [خوانش: (خُ) [ع - فا.] (ص نسب.)]

فرهنگ عمید

[مقابلِ عمومی] مربوط به فرد یا افرادی معیّن: کلاس خصوصی،
شخصی: زندگی خصوصی،
[مقابلِ دولتی] غیردولتی: بیمارستان خصوصی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مردمی

مترادف و متضاد زبان فارسی

اختصاصی، شخصی، فردی،
(متضاد) دولتی، مخصوص، ویژه، محرمانه، صمیمی، خودمانی،
(متضاد) عمومی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ یگانه یکرنگ، نهانی درونی، ویژه از آن (صفت) شخصی داخل: ((زندگی خصوصی اشخاص را در نظر میگیرد))، صمیمی: ((با او خصوصی است)) یا نامه (مراسله) خصوصی. نامه ای که فقط بدست مخاطب باید برسد و محرمانه است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر