معنی خشین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خشین. [خ ُ ش َ] (اِخ) نام ولایتی است از ماوراءالنهر. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء).
خشین. [خ َ] (اِ) هر چیز سیاه رنگ تیره که در آن سپیدی باشد مانند کوه برفدار. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). رجوع به خشینه شود. || بازی را گویند که پشت آن کبود و تیره و چشمهایش سیاه رنگ بود و بعد از تولک اول چشمش سرخ گردد و به ترکی آن را قزل قوش گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). بعضی گویند بازی باشد نه سیاه و نه سفید. (از برهان قاطع). رجوع به خشینه شود:
گهی ببینی چون پشت باز گشته خشین
گهی منقطه بینی چو پشت سنگی سار.
عنصری.
دو صدباز و افزون ز سیصد خشین
صد و شصت طغرل همه برگزین.
اسدی.
- باز خشین، بازی که سفید و سیاه است:
تا نبود چون همای فرخ کرکس
همچو نباشد قرین باز خشین پند.
فرخی.
تا نیامیزد با زاغ سیه باز سفید
تا نیامیزد با باز خشین کبک دری.
فرخی.
حمله ٔ باز خشین وخنده ٔ کبک دری.
سنائی (از فرهنگ جهانگیری).
اندر آن موضع که فرمان ترا باشد نهیب
اندر آن کشور که تهدید ترا باشد عتاب.
کرگدن بی شاخ و بی چنگل بود باز خشین
مار بی دندان و بی چنگال زاید شیر غاب.
ذوالفقار شروانی (از آنندراج).
(خَ) (ص.) هرچیز تیره رنگ، کبودرنگ.
خشینه
(اسم) نوعی باز با چشمهای سیاه و پرهای کبود در پشت،
ویژگی این نوع باز: باز خشین،
درشت خو