معنی خسبنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خسبنده.[خ ُ ب َ دَ / دِ] (نف) نایم. خوابیده:
در این ره جزین خواب خرگوش نیست
که خسبنده ٔ مرگ را هوش نیست.
نظامی.
هقعه، مرد بسیار تکیه کننده و بر پهلو خسبنده میان قوم. (منتهی الارب).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر