معنی خراطی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خراطی. [خ ُ طا] (ع اِ) پیه که از بیخ گیاه لخ برآید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

خراطی. [خ َرْ را] (حامص) شغل خراط. (یادداشت بخط مؤلف). شغل تراشیدن چوب و برابر ساختن آن. (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب) دکان خراط. (یادداشت بخط مؤلف).

مترادف و متضاد زبان فارسی

چوب‌تراشی، خراطت، کارگاه، خراط، دکان خراط

فرهنگ فارسی هوشیار

خراشگری خراطین:پارسی تازی گشته خراتین خوی ناد هم آوای استاد شکند کرم خاکی از جانوران ‎ عمل و شغل خراط تراشیدن چوب و برابر ساختن آن، (اسم) دکان خراط.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر