معنی خراب‌کاری، خرابکاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

اخلال، تخریب، ویرانگری، نظم‌ستیزی، هرج‌ومرج‌طلبی، افساد، فساد، کارشکنی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر