معنی خدم و حشم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خدم و حشم. [خ َ دَ م ُ ح َ ش َ] (اِ مرکب، اتباع). حواشی. چاکران. اهل و عیال. خویشان. کسان. طرفداران. نوکران. خادمان. ملازمان: خدم و حشم آزاد را قطین گویند. (از منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

چاکران، اهل و عیال، نوکران، طرفداران، خویشان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر