خدعه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(خُ عِ) [ع. حدعه] (اِ.) مکر، حیله و فریب.
فرهنگ عمید
حیلهگری، مکاری، فریبکاری،
حل جدول
کرش
شیله، کلک
کلک
شیله
مترادف و متضاد زبان فارسی
تزویر، تعابن، حقه، حیله، خدعت، دستان، دوال، ریو، سوسه، شایبه، غش، فریب، فسون، گول، مکر، نیرنگ، کید
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: خادع) فریبکاران - 2 کوره راه ها، دژ خویان بلوس اروند کرش دستان فریب (اسم) مکرورزی دستان آوری: ((بمکر و خدعه در دام افتاد))، (اسم) مکر فریب دستان فسون.
فرهنگ فارسی آزاد
خُدْعَه، مکر، حیله، فریب، نیرنگ، کسیکه مردم فریبش دهند، آنچه بدان فریب دهند (جمع: خُدَع)،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.