خاکروبه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خاکروبه. [ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) گرد و خاشاک که از رُفتَن صحن و جا پیدا می آید. (غیاث اللغات) (آنندراج). دم جاروب. مطلق فضول از خاک و خاشاک و غیره. آشغال. خُمامَه. (منتهی الارب). سُباطَه. (منتهی الارب) (دهار). سُفارَه. کُناسَه.قُمامَه. حُواقَه. کباء. (منتهی الارب):
تا کند خاکروبه ٔ تو عبیر
جیب گردیده دامن نسرین.
ظهوری (از آنندراج).
فرهنگ معین
(بِ) (اِمر.) خاشاک و آشغال که به سبب روفتن جایی گرد آید.
حل جدول
اخال، دمن، جاروب، آشغال، خاشاک، زباله، خاکدان
زباله و آشغال
کبا
آخال
آخال، کبا
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشغال، خاشاک، خاکدان، رشت، زباله، مزبله
فرهنگ فارسی هوشیار
فضول از خاک و خاشاک و غیره، آشغال
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.