معنی خارج شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خارج شدن. [رِ ش ُ دَ] (مص مرکب) بیرون رفتن. بیرون آمدن. برون آمدن.

فرهنگ معین

بیرون شدن، بیرون رفتن (از خانه، شهر و غیره.) 2- ترک کردن (اداره، موسسه و غیره). [خوانش: (~. شُ دَ) [ع - فا.] (مص ل.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

در شدن

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیرون‌رفتن، درآمدن، دررفتن، رانده شدن، اوت شدن، ترک کردن، فراتر رفتن، تجاوز کردن، نشت کردن، بیرون زدن

فرهنگ فارسی هوشیار

بیرون شدن فراجستن (مصدر) بیرون شدن بیرن رفتن (از خانه شهر و غیره)، ترک کردن (اداره موسسه و غیره) .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر