معنی خارجة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) نام چندین مرد است که مادرشان را ام الخارجه می گفتند و گویند ام الخارجه نام زنی بود از قبیله ٔ بجیله که فرزندان زیادی از قبائل بوجود آورد او را خَطِب (بسیارشوهرخواه) خطاب می کردند در حالی که او خود را نکح (بسیار مورد تقاضای زناشوئی واقع شونده) می خواند و منه المثل: اسرع من نکاح ام خارجه. رجوع به شرح قاموس و ناظم الاطباء شود.

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن سائب بن الحَذّاذ صاحب تاریخ گزیده در ج 1 ص 224 آن را در ذیل اسامی بعضی از صحابه بصورت خارج بن سائب الحذاذ از قوم بنی حارث خزرجی ضبط کرده است مرحوم قزوینی در تاریخ گزیده ص 55 او را خارجهبن سائب الحذاذ آورده اند.

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن منصور. در تاریخ بیهق روایتی بدین مضمون از او منقول است: قال عبدان عبدالملک بن عبدالحلیم اخبرنا یحیی بن یحیی اخبرناخارجهبن منصور اخبرنا ربعی عن المعرور عن ابی ذر الغفاری انه قال قال رسول اﷲ صلی اﷲ علیه قال اﷲ عز و جل:یا ابن آدم ان عملت قراب الارض خطیئه و لم تشرک فی شیئاً جعلت لک قراب الارض مغفره. (تاریخ بیهق ص 142).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن مصعب السرخسی مکنی به ابی الحجاج. یکی از تابعیان است. شایداین شخص همان خارجهبن مصعب نام برده در فوق باشد.

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن مُصعَب بنابر نقل تاریخ گزیده ص 247 او افقه فقهاءخراسان بود در المصاحف ص 143 وکیع از خارجهبن مصعب و او از خالد الحذاء حدیث می کند که می گفت «من ابن سیرین را دیدم که از مصحف منقوط قرائت می کرد» در سیره ٔعمربن عبدالعزیز ص 59 علی بن الحسین حدیث می کند که خارجهبن مصحف از ابن عون و او از مجاهد خبرداد که مهدی ها هفت تن میباشند پنج تن آنها درگذشته اند و دو تن دیگر باقی مانده اند. در عیون الاخبار جزء سوم ص 296 آمده است که یزیدبن عمرو گفت که المنهال بن حمّاد از خارجهبن مصعب از عبداﷲبن ابی بکربن حزم از پدرش حدیث کرد که می گفت: کانت ملحفه رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم التی یلبس فی اهله مورسهً حتی انها لتردع علی جلده.

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن عمرو. حلیف آل ابی سفیان. ابن منده از طریق عبدالحمیدبن جعفر حلیف ابی سفیان بودن را در باره ٔ او روایت کرده است ولی صواب آن است که ابن بهرام از شهربن حوشب حلیف بودن را نقل کرده است چه او می گوید: خارجهبن عمرو (آن خارجهبن عمرو که حلیف ابی سفیان در جاهلیت بوده است) گفت از رسول اﷲ (ص) در وقتی که بین دو قسمت رحل بود، شنیدم که فرمود: نه برمن و نه بر فردی از اهل بیت من صدقه حلال نیست. ابن منده می گوید فریابی بخطا افتاده و نام این شخص را خارجهبن عمر گفته است در حالیکه نام او عمروبن خارجه است ابن حجر گوید جنادهبن المفلس نیز از او تبعیت کرده است چه او هم خارجهبن عمرو ضبط کرده است. (الاصابه جزء دوم ص 85).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن عمروالجمحی. طبرانی از طریق عبدالملک بن قدامهالجمحی و او از پدرش و پدرش از خارجهبن عمروالجمحی نقل کرده است که پیغمبر (ص) فرمود در یوم الفتح، وصیتی مر وارثی را نیست. الحدیث ابوموسی می گوید این حدیث بنام عمروبن خارجه شناخته شده است یعنی شاید این نام خارجهبن عمروالجمحی قلب نام حقیقی ناقل حدیث باشد. ابن حجر نویسد حدیث عمروبن خارجه را احمد و اصحاب سنن اخراج کردند و مدلول آن مغایر حدیث خارجه بن عمر است، و ظاهر آن است که عمروبن خارجه کسی جز خارجهبن عمرواست. باری متن از ابوامامه و انس و ابن عباس و معقل بن یسار نیز روایت شده است. (الاصابه جزء دوم ص 85).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن عمروالانصاری. وی به ابن عامر مشهور است. ابن ابی حاتم از پدرش نقل کرده که این خارجه از آنان است که در روز جنگ اُحُد کمک کرده اند. (الاصابه جزء دوم ص 85).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن عقال الرعینی الرمادی (بنابر نقل الاصابه قسم ثالث ص 146) صاحب تاریخ مصر او را ابن عراک الرعینی الرمادی ضبط کرده است وی از آنانی بود که با عمروبن عاص در فتح مصر شرکت کرد. (الاصابه قسم ثالث ص 146) (تاریخ مصر ص 90).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن عفقان الثقفی. ابن ابی حاتم گوید که ابن مرزوق از ام دهیم دختر مهدی بن عبداﷲبن جمیعبن خارجهبن عفقان از پدرش (یعنی مهدی بن عبداﷲ) و پدرش از اجدادش... از خارجهبن عفقان آورده است که روزی خارجهبن عفقان بخدمت نبی صلی اﷲ علیه و آله و سلم آمد و پیغمبر مریض بود وعرق میریخت و فاطمه سلام اﷲ علیها بر حال پدر اندوه می خورد و پیغمبر می فرمود بر حال پدرت پس از امروز اندوهی نیست. ابن منده از طریق ابن مرزوق از ام سعید دختر اعین روایت کرده است که ام فلیحه دختر داود از پدرش و پدرش از عفقان بن سقیم روایت نموده که روزی عفقان و دو فرزندش خارجه و مرداس خدمت پیغمبر رسیدند و پیغمبر مر آنها را دعا گفت. (الاصابه جزء دوم ص 85).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن عبدالمنذر الانصاری. گفته شده است که این نام ابی لبابه راست و این گفته ٔ ابن ابی داود است. از عطاردی روایت شده است که ابن فضیل از عمروبن ثابت و عمرو از ابن عقیل و ابن عقیل از عبدالرحمن بن یزید و عبدالرحمن از خارجهبن المنذر حدیث کرده است که: پیغمبر فرمود «سرور و بزرگ روزها روز جمعه است ». دیگری جز عطاردی همین روایت را چنین آورده است که ابن فضیل بچند واسطه از ابی لبابه نقل کرده است و گروه چندی به نقل عمروبن ثابت (که مشهور است) حدیث را طبق قول دوم نقل کرده اند. عبدان نیز از بعضی از پیروان ابی لبابه آورده است که اسم ابی لبابه خارجهبن المنذر است. ابوموسی نیز به همین شکل او را نام برده است ولی این قول غلط است زیرا این نام باید ابن عبدالمنذر باشد (و در این قول اتفاق است). باری مشهور در اسم ابی لبابه رفاعهبن عبدالمنذر است. (الاصابه جزء دوم ص 85).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن سنان. در عقدالفرید ج 6 ص 25 ذیل یوم قطن این نام چنین آورده است: خارجهبن سنان پسرش را بنزد اباتیحان آورد و او را نزد اباتیحان گذاشت و گفت این پسر بجای پسر تو. اباتیحان آن پسر را ایامی چند نزد خود نگهداشت و سپس خارجه صد شتر نزد اباتیحان آورد و صلح و عقد محبت برقرار شد.

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن زیدبن ثابت الانصاری. بنقل وفیات الاعیان ص 185 یکی از فقهای سبعه بوده و در مدینه مسکن داشت او از تابعین جلیل القدری بود که ادراک زمان عثمان را نیز کرده بود. پدرش زیدبن ثابت از اکابر صحابه است و آن کس است که پیغمبر در حق او گفت: افرضکم زید. باری بنقل صاحب وفیات الاعیان (ص 185) خارجه در سنه ٔ 99 یا 100 هَ. ق. در مدینه بدرود حیات گفت. سن وی طبق داستانی که در وفیات از قول ابن واقدی در طبقات آمده است 70 سال بوده، چه ابن واقدی می گوید خارجه گفت من در خواب دیدم که نردبان 70 پله می ساختم و چون از ساختن فارغ آمدم آن پله ها یکباره فروریخت. اتفاقاً در همین سال که سنش نیز بهفتاد کامل رسیده بود از جهان چشم بربست. صاحب حبیب السیر درج 1 چ تهران ص 258 مرگ او را در ذیل وقایع سال 101 هَ. ق. می آورد و می گوید خارجهبن زیدبن ثابت الانصاری که یکی از فقهای سبعه ٔ مدینه بوده است در این سال بعالم آخرت رفت و در ص 255 نام او را در ضمن اسامی فقهای سبعه بدینطریق می برد: عبیداﷲ عبداﷲبن عتبهبن مسعود البدری و عروهبن زبیر و قاسم بن محمد و سعیدبن مسیب و ابوبکربن عبدالرحمن بن حارث بن هشام المخزومی و خارجهبن زید الثابت الانصاری و تنی چند دیگر... آنچه مسلم است خارجه از فقیهان بنام بوده است و از او در موارد مختلف کسب خیر میشده است مثل موارد زیر: ابوحاتم از اصمعی و اصمعی از ابی الزناد و ابی الزناد از پدرش نقل می کند که گفت روزی بخارجهبن زید گفتم آیا غناء در مجالس شادمانی در آن ایام بوده است او گفت بوده است اما نه به آن شکل که ما امروز از روی نادانی می کنیم و سپس داستانی مطول بیان می کند که در عیون الاخبارآمده است. (جزء سوم عیون الاخبار ص 321). در سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ص 20 آمده است که از خارجهبن زیدبن ثابت روایت شده است که گفت عبدالخالق مولی حازم از عبدالوهاب بن بحت حدیث کرد که گفت در خدمت عمربن عبدالعزیز حاضر بودم و موالیان سلیمان بواسطه ٔ نکایت و جراجتی که بین آنها جریان داشت پیش عمربن عبدالعزیز حاضر شدند اتفاق را سلیمان بن حبیب المحاربی نیز آنجا بود. پس عمر گفت برخیز و قضاوت کن و بدانکه رسول (ص) فرموده است لم یقض فی شجه دون الموضحه. داستان باز در کتاب مصاحف ص 3 آمده است عبداﷲ گفت که محمدبن یحیی حدیث کرده از ابوصالح که او گفت لیث از ابی عثمان الولیدبن ابی الولید از سلیمان و سلیمان از خارجهبن زید و خارجه از زید پدرش حدیث کرده که گروهی نزد زیدبن ثابت آمدند و گفتند: ما را از پیغمبر حدیثی گو. گفت چه چیز حدیث کنم ؟ من همسایه ٔ پیغمبر بودم و او هر وقت وحی نازل میشد کس نزد من می فرستاد و آن گاهی که ذکر آخرت می کردیم و او نیز با ما ذکر آن می کرد و چون ذکر دنیا به میان می آوردیم او نیز ذکر دنیا بمیان می آورد. وقتی که ذکر طعام می کردیم او نیز ذکر طعام میکرد تا آخر روایت، و نیز در صص 19- 29 همان کتاب مطالبی دیگر در باره ٔ او آمده است. زرکلی در ج 1 اعلام خود ص 282 می گوید خارجهبن زیدبن ثابت الانصاری یکی از فقیهان هفتگانه است که در مدینه بود و او تابعی است که ادراک زمان عثمان را کرد و در مدینه بدرود حیات گفت. در تاریخ خلفا ص 163 نیز آمده است که خارجهبن زید درزمان عمربن عبدالعزیز فوت کرده در مقابل این اقوال عقدالفرید می گوید. خارجهبن زیدبن ثابت از طرف عبدالملک عامل دیوان مدینه بود. (عقدالفرید جزء چهارم ص 255). و همو می گوید چون خارجهبن زید طلب خلافت کرد سر خودرا بر اثر آن در این راه از دست داد. (عقدالفرید جزء چهارم ص 253). و رجوع بروضات الجنات ص 269 شود.

خارجه. (اِخ) یکی از روات است و در کتاب مصاحف نام او آمده است: حدثنا عبداﷲ قال حدثنا ابوطاهر قال اخبرنا ابن وهب قال اخبرنی مالک عن ابن شهاب عن سالم و خارجه: ان ابابکر الصدیق کان جم-ع القرآن فی قراطیس. (ص 9 سطر 16 کتاب مصاحف).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن زیدبن ابی زُهَیربن مالک بن امری ٔ القیس بن مالک الانصاری الخزرجی... موسی بن عقبه از ابن شهاب و محمدبن اسحاق و تنی چند نقل کرده است که خارجه از جمله کسانی بود که در جنگ بدر شربت شهادت چشیدند بنظر او روز کشته شدن خارجه روز شنبه بوده است. ابوبکر صدیق دختر او را بحباله ٔ نکاح آورد و بهنگامی که او حامله بود ابوبکر بدرود حیات گفت. مروی است که پیغمبر بین ابوبکر و خارجه برادری انداخت. بغوی این قول را از زهیربن محمدبنقل زهیر از صدقه بن سابق و صدقه از محمدبن اسحاق آورده است. خارجه پدر زیدبن خارجه است که بعد از موت تکلم کرد. (از الاصابه جزء دوم ص 84) (امتاع الاسماع جزء اول ص 48 و 144 و 145 و 151) (تاریخ گزیده ص 224).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن زیدالخزرجی. این آن کس است که گویند بعد از مرگ بسخن آمد. ابونعیم او را به همین نام نامیده است ولی واقع آن است که در این نام خلطی کرده و صواب زیدبن خارجه است. (الاصابه قسم رابع ص 153).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن حُصَین. در کتاب امتاع الاسماع نام این شخص در زمره ٔ وفد فرازه آمده است و شاید این خارجه همان خارجهبن حصن است که در پیش نامش گذشت. (امتاع الاسماع جزء اول ص 495).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن حصن بن حذیفهبن بدر برادر عیینهبن حصن... این شخص پدر اسمأبن خارجه است که در کوفه صاحب منزلتی بود. ابن شاهین از طریق مدائنی و مدائنی از ابی معشر و ابی معشر از یزیدبن رومان نقل کرده است که خارجهبن حصن وجماعتی بر رسول اﷲ وارد شدند و از تنگی و خشکی سال شکایت کردند و از او خواستند که پیش خدایش شفیع ایشان شود. پیغمبر گفت: اللهم اسقنا... پس آنها اسلام آوردند و باز گشتند. واقدی در الرده نقل می کند که او از جمله ٔ آنانی بود که قوم خود را منع از صدقه دادن کردسپس او نوفل بن معاویه الدئلی را بدید و صدقه ها که با او بود بستد و بصاحبانش بداد و پس از این عمل از کردار خود پشیمان شد و توبه آورد. مرزبانی او را از مخضرمین دانسته و اشعاری چند از او نقل کرده است. (الاصابه جزء دوم ص 84) (تاریخ اسلام دکتر فیاض ص 117).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن حذافهبن غانم بن عامربن عبداﷲبن عبیدبن عویج بن عدی بن کعب بن لؤی... و مادرش فاطمه بنت عمروبن بحیرهالعدویه بوده است. او یکی از شجعان عرب است و به هزار سوار بشمار می آمده است و از مسلمینی است که پس از فتح مکه قبول اسلام کرد. عمربن خطاب او را بکمک عمروبن العاص برای فتح مصر فرستاد و او شاهد فتح مصر بود و در شبی که توطئه بر قتل عمروبن عاص شده بود او آنشب بجای عمروبن عاص نماز می خواندو او را عمروبن بکر خارجی که مأمور قتل عمروبن عاص شده بود بقتل رساند. از وی حدیث واحدی در وتر نقل شده است. (الاصابه ج 2 ص 84) (الاعلام زرکلی ج 1 ص 282) (کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و قاهره جزء اول ص 89) (عقدالفرید ج 3 ص 265) (عقدالفرید ج 5 ص 120).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن حُثَیل الاَشْجَعی در کتاب امتاع الاسماع این نام آمده است ولی محشی کتاب در ذیل ادعای عدم رؤیت و شنیدن این نام را در جای دیگر کرده و حدس زده است که شاید وی همان خارجهبن جمیر باشد. (از کتاب امتاع الاسماع جزء اول ص 271).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن جُمَیر الاشجعی. در اسم وی نظرها مختلف است بعضی او را حارثه و بعضی دیگر جاریه آورده اند و همچنین در اسم پدر او نیز اختلاف است بعضی ها حِمیَر و بعضی دیگر حُمَیر و گروهی حُمَیَّر و جمعی خُمَیر دانسته اند او صحابی بدری بوده است و در کتاب الاصابه ذیل کلمه ٔ حارثه ذکر نام او و همچنین نام ضابطین این اسماء آمده است. (الاصابه ج 1 ص 310 و ج 2 ص 84).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن جَزِء یا جَزی خفیفه العذری. ابن السکن و جز او نام وی را برده اند و همچنین ابن منده و بیهقی و ابن السکن از او اخراج حدیث کرده اند و خطیب و مؤتلف از طریق سعیدبن سنان از ربیعهبن یزید چنین نقل حدیث از او کرده است: حدثنی خارجهبن جزء العذری سمعت رجلا یقول یوم تبوک یا رسول اﷲ اتباضع اهل الجنه...؟ -الحدیث. در اسناد این حدیث ضعف است و در روایت خطیب از ربیعه الحرشی چنین است: حدثنی خارجه سمعت رجلاً بتبوک قال یا رسول اﷲ... الحدیث ابوعمرو در سلسله ٔ روات در ذیل اسم خارجه چنین یاد کرده است: خارجه جبیربن نفیر. (کتاب الاصابه جزء ثانی صفحه ٔ 84).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن جبله. ابن حبان و گروهی دیگر او رااز صحابه دانسته اند و در حالیکه این نظر جز وهم چیزی دیگر نیست و علت آن تصحیف و انقلابی است چه این گروه از طریق شریک و او از ابی اسحاق و ابی اسحاق از فروهبن نوفل و فروه از خارجهبن جبله در سوره ٔ قل هواﷲ احد حدیثی اخراج کرده اند و همین قول را بشربن الولید از شریک نقل کرده است ولی سعیدبن سلیمان از شریک بجای خارجهبن جبله، جبلهبن خارجه آورده است و این صحیح میباشد و همین نظر را اصحاب ابی اسحاق دارند. باوردی می گوید مرا ترس از آن است که شریک بشر را در آنچه حدیث کرده است بخطا انداخته یا آنکه بشر در اینجا نسبت بشریک به خطا افتاده است. (الاصابه جزء دوم ص 153).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابن النعمان. این نام را ابوموسی چنین از علی بن العسکری آورده است و حال آنکه در آن خطائی است که ناشی از تصحیف و افتادگی است محمدبن حبیب شیخ العسکری فردی از طریق شعبه از حبیب بن عبدالرحمن از معن بن عبداﷲ یا عبداﷲبن معن از خارجهبن النعمان است آرد که گفت: لقد رأیتنا و ان تنورنا و تنور رسول اﷲ لواحد - الحدیث - لکن این حدیث از روایت شعبه از حبیب از عبداﷲبن محمدبن معن از ام هشام دختر حارثه بن النعمان مشهور است. (الاصابه جزء دوم ص 153).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) نام قریه ای است از افریقا از نواحی تونس. و ابوالقاسم بن محمدبن ابوالقاسم خارجی فقیه که بر مذهب مالک بن انس بوده است و قبل از ششصد هجری مرده است منسوب به آنجاست. (معجم البلدان ج 3 ص 386).

خارجه. [رِ ج َ] (اِخ) ابومسکین. یکی از تابعان است. راوی حدیث نیز بوده است. (یادداشت بخط مؤلف).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری