جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

معنی حشیشی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حشیشی. [ح َ] (ص نسبی) منسوب به حشیش. حشیش کش. || منسوب به حشیش نام بطن های چندی از عرب است. (سمعانی).

فرهنگ معین

(~.) [ع - فا.] (ص.) معتاد به حشیش.

فرهنگ فارسی هوشیار

سبزکی (صفت) آنکه مبتلا باستعمال حشیش است. جمع: حشیشیون.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
حشیشی: حشیشی. [ح َ] (ص نسبی) منسوب به حشیش. حشیش کش. || منسوب به حشیش نام بطن های چندی از عرب است. (سمعانی)... حشیشی: (~.) [ع - فا.] (ص.) معتاد به حشیش. حشیشی: سبزکی (صفت) آنکه مبتلا باستعمال حشیش است. جمع: حشیشیون.