معنی حسن یزدی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حسن یزدی. [ح َ س َ ن ِ ی َ] (اِخ) (شیخ محمد...) او راست: حاشیه بر قوانین. (ذریعه ج 6 ص 176).

حسن یزدی. [ح َ س َ ن ِ ی َ] (اِخ) رجوع به تاج الدین شود.

حسن یزدی. [ح َ س َ ن ِ ی َ] (اِخ) رجوع به حسن اشکذری شود.

حسن یزدی. [ح َ س َ ن ِ ی َ] (اِخ) شاعر و نامش حسنعلی بود. وی برادر عطار یزدی است. به مصر و حجاز و هندسفر کرد و در نود سالگی درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 246).

حسن یزدی. [ح َ س َ ن ِ ی َ] (اِخ) ابن محمد علی. از شاگردان سید مجاهد. درگذشته ٔ 1242هَ. ق. و صاحب ریاض المسائل بوده و اصلاح العمل استاد خویش را بنام «اکمال الاصلاح » درآورده است. (ذریعه ج 2 ص 281 و ج 3 ص 466). و نیز او راست: «حجیه الاستصحاب »که در 1239 هَ. ق. نگاشته است. (ذریعه ج 6 ص 271).

حسن یزدی. [ح َ س َ ن ِ ی َ] (اِخ) ابن مرتضی بن احمدبن حسین زواره یی یزدی حایری.درگذشته ٔ 1315 هَ. ق. او راست: چند ارجوزه (منظومه به بحر رجز) و جز آن. (ذریعه ج 1 ص 463 و ج 2 ص 272).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر