معنی حروف شرط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
حروف شرط. [ح ُ ف ِ ش َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ادات وابستگی. در دستور زبان فارسی، اگر، هرگاه. (دستور جامع صص 841-843). و در دستور زبان عرب، اِن، لو که گاهی حرف شرط است و جمله ٔ جزائی دارد: ان تکرم تکرم. و گاه وصلی است: اطع اخاک و ان عصاک، که در این صورت جمله جزاء ندارد. و «اَمّا»: اَمّا دمشق فهی بلده طیبه. رجوع به شرط و حرف شرط شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.