حرامی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(ص نسب.) حرامکار، (اِ.) دزد، راهزن. [خوانش: (حَ)]
فرهنگ عمید
دزد، راهزن،
حرام بودن،
(اسم) [عامیانه] نوشیدنی الکلی،
=حرامی کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] مرتکب شدن فعل حرام،
حل جدول
دزد، راهزن
راهزن، دزد، سارق
مترادف و متضاد زبان فارسی
دزد، راهزن، سارق، شبرو، عیار، قطاعالطریق، حرامکار، مشروبات الکلی
گویش مازندرانی
حرام زاده
فرهنگ فارسی هوشیار
دزد راهزن (صفت) منسوب به حرام حرامکار، (اسم) دزد راهزن.
فرهنگ فارسی آزاد
حُرامِیّ، کسی که عمل حرام انجام دهد- گناهکار- دزد،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.