حبحبة در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
حبحبه. [ح َ ح َب َ] (ع اِ) هندوانه. بطیخ شامی. رقی. جبس. ج، حبحب. || رفتار نرم آب. || سستی. ضعف. || افروختگی آتش. (از اقرب الموارد).
حبحبه. [ح َ ح َ ب َ] (ع مص) راندن شتران را. || نرم روان شدن آب. || افروخته شدن آتش. (اقرب الموارد). || لاغر آوردن شتران را.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.