معنی حانوت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حانوت. (ع اِ) حانیه. حاناه. دکان می فروش. (منتهی الارب). میخانه. خرابات. || دکان. (کشف اللغات) (لطائف اللغات) (دهار) (غیاث اللغات):
گفت بد موقوف این لت لوت من
آب حیوان برددر حانوت من.
مولوی.
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم بدوش.
سعدی (بوستان).
دکان الخمار. یؤنث و یذکر و الخمار نفسه. (اقرب الموارد). دکان شراب فروشی. مرد شراب فروش. || کربک. کلبه. (مهذب الاسماء). کربج. کربق. ج، حوانیت. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج، حوانی. و النسبه الیه حانی و حانوی. (اقرب الموارد).

فرهنگ معین

دکان، میکده.ج. حوانیت. [خوانش: [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

دکان، مغازه،

حل جدول

مغازه، دکان

فرهنگ فارسی هوشیار

محتوی، شامل، محیط مشتمل، گرداگرد گیرنده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر