معنی حامله شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
حامله شدن. [م ِ ل َ / ل ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) بار برداشتن. بار گرفتن. آبستن شدن:
یارب چه نطفه بود نمیدانم
کز وی زمانه حامله ٔ غم شد.
خاقانی.
|| کنایه از رشوه گرفتن.
مترادف و متضاد زبان فارسی
باردارشدن، آبستن شدن،
(متضاد) عقیم شدن، نازا شدن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.