معنی حالات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حالات. (ع اِ) ج ِ حالت: لی مع اﷲ حالات لایسعنی فیها ملک مقرب و لا نبی مرسل.
- حالات الدهر؛ گردشهای روزگار.

مترادف و متضاد زبان فارسی

احوال، اوضاع، کیفیات، حوادث، وقایع

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: حالت) جاوران جاورها، چگونگی ها (اسم) جمع حالت. کیفیات چگونگیها اوضاع، وقایع حوادث.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر