معنی حاضر کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

احضار کردن، به حضور آوردن، آماده کردن، مهیا ساختن، فراهم آوردن، فراهم ساختن، آموختن، یاد گرفتن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) آماده کردن مهیا ساختن، حاضر آوردن بحضور آوردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر