معنی حادی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حادی. (ع ص) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده. سائق. ساربان.
حادی. (ع ص، اِ) یک (در مذکر) در ترکیب، چون حادی عشر.
[ع.] (ا ِ فا.) شتر ران، کسی که با خواندن شترها را می راند.
کسی که با خواندن آواز، شتران را میراند، حداخوان،
حدیخوان، سرودخوان، شتربان، شترران
راننده شتران که شترها را با خواندن آواز براند
حادِی، یک (تغییر یافتهء کلمهء واحد در ترکیب و تشکیلِ اعداد مرکب و معطوف)،