معنی حاجی ترخان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حاجی ترخان. [ت َ] (اِخ) یا هشترخان (اِخ) شهری از مملکت روسیه در اروپا کرسی ناحیتی بهمین نام واقع در جزیره ای از گنگباری (مجمعالجزائری) که از دلتاهای ولگا (آتل) تشکیل میشود در 45 هزارگزی مصب این رود ببحر خزر. دارای 225000 مردم و سابقاً آنجا آرشوک نشین یونانی و هم آرشوک نشین ارمنی بود این شهر مرکز صید ماهی بحر خزر ورود آتل است و بواسطه ٔ مذنبها این ناحیت به لنین گراد و آرخانگلسک می پیوندد و بتوسطکشتیهای بخاری به مکاره یا نیژنی نو گورد (گرگی) و دربند و باکو و استرآباد تجارت دارد و صادرات عمده ٔ آن ماهی خاویار، سریشم، ماهی، روناس، پنبه، میوه ٔ تازه و خشک، و موئینه ٔ مشهور به آستاراخان و پیه، و منسوجات است و واردات آن ابریشم و ابریشمینه، قالی، شال، گیاههای طبی و رنگهای صباغی است. طرز عمارات و ابنیه ٔ آن گوناگون است و از تنوع طوائف مختلف ساکن در آنجا حکایت میکند. قلعه یا کرملن آن در کنار رود آتل واقع است و کلیسای بزرگ (کاتدرال) عظیمترین بناء این شهر است بنای شهر را به آستاراخان نامی نسبت میدهند چیزی که محقق است آن است که در 1554 م. / 961 هَ.ق. ایوان باسیلوویچ بقصد انتقام از تاتارهای نوگائیس آن شهر را مسخر و ویران کرد در 1670 م./ 1080 هَ.ق. استین کورازَن حاکم طاغی آنجا آستارخان را متصرف شد ولی عموی او موسوم به ژاکرلو او را از آن شهر براند و این ناحیت را به اطاعت تزار باز گردانید در 1702 م. / 1113 هَ. ق. و 1718 م. / 1130 هَ. ق. حریقی بزرگ در این شهر روی داد و بالتمام بسوخت و پطر کبیر از نو آن را آبادان کرد و بواسطه ٔ مساعدتها و امتیازاتی که بدان شهر بخشید بزودی آستاراخان یکی از شهرهای مهم روس گردید و ابن بطوطه این شهر را دیده است و گوید: فَوصلنا الی مدینه الحاج ترخان و معنی ترخان عندهم الموضع المحرر من المغارم (و هو بفتح المثناه و سکون الراء و فتح الخاء المعجم و آخره نون) و المنسوب الیه هذه المدینه هو حاج من الصالحین ترکی. نزل بموضعها و حررله السلطان ذلک الموضع. فصارت قریه ثم عظمت و تمدنت و هی من احسن المدن عظیمه الاسواق مبنیه علی نهر اتل و هومن انهار الدنیا الکبار و هنالک یقیم السلطان حتی یشتد البرد و یجمد هذاالنهر و تجمد المیاه ُ المتصله به ثم یأمر اهل تلک البلاد فیأتون بالاَّلاف من احمال التبن فیجعلونها علی الجلید المنعقد فوق النهر والتبن هنالک لا تأکله الدواب لانه یضرها و کذلک ببلاد الهند و انمااکلها الحشیش الاخضر لخصب البلاد و یسافرون بالعرابات فوق هذاالنهر والمیاه المتصله به ثلاث مراحل و ربما جازت القوافل فوقه فی آخر فصل الشتاء فیغرقون و یهلکون و لما وصلنا مدینه الحاج ترخان رغبت الخاتون بیلون ابنه ملک الروم من السلطان اَن ْ یأذن لها فی زیارهابیها لتضع حملها عنده و تعود الیه فأذن لها و رغبت منه اَن یأذن لی فی التوجه صحبتها لمشاهده قسطنتینیه العظمی فمنعنی خوفاً علی ملاطفته و قلت له انما ادخلها فی حرمتک و جوارک فلا اخاف من احد فأذن لی و وَدّعناه و وصلنی بالف و خمسماءه دینار و خلعه و افراس کثیره و اعطتنی کل خاتون منهن سبائک الفضه و هُم یسمونها صوم (بفتح الصاد المهمل) واحدتها صومه و اعطت بنته اکثر منهن و کستنی و ارکبتنی و اجتمع لی من الخیل و الثیاب والفروات السنجاب والسمور جمله - انتهی.امیر تیمور در زمستان سنه ٔ 792 هَ. ق. روی به این شهر آورد. «حاکم آنجا که محمدی نام داشت به پای اضطرار مراسم استقبال بجای آورد و امیر تیمور گورکان او را در خدمت امیر جهانشاه و فوجی از امرا و سپاه بسرای فرستاد و ایشان آن موضع را ویران ساخته در وقت مراجعت که از آب اَتل بر روی یخ میگذشتند محمدی را بزیریخ انداختند آنگاه خسرو آفاق متوطنان حاجی ترخان راکوچانیده به مکافات زنجیرسرای که اوزبکان سوخته بودند آتش در آن بلده زد ».

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر