معنی جوارح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

جمع جارحه.، اندام ها، مرغان شکاری. [خوانش: (جَ رِ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

=جارحه

مترادف و متضاد زبان فارسی

اعضا، اندام‌ها

فرهنگ فارسی هوشیار

اندامها، دست وپا و دیگر اعضای آدمی

فرهنگ فارسی آزاد

جَوارِح، اعضاء بدن مخصوصاً دست و پا، حیوانات و پرندگان شکار کننده، کاردها (مفرد: جارِحَه)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر