معنی جناغ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

استخوانی به شکل عدد 7 که جلوی سینه مرغ قرار دارد، استخوانی در جلو سینه انسان که از پایین به دنده ها و در بالا به استخوان های ترقوه وصل می شود، سه پایه، شرط و گروی که دو کس با هم بندند، جناب. [خوانش: (ج) (اِ.)]

فرهنگ عمید

استخوانی باریک و مسطح که در بدن انسان در جلو سینه قرار دارد و هفت زوج از دنده‌ها به آن اتصال دارند و در قسمت بالا به دو استخوان ترقوۀ راست و چپ متصل است،
استخوانی دوشاخه به شکل ۷ در جلو سینۀ مرغ که در شرط‌بندی می‌شکنند،
* جناغ شکستن: (مصدر لازم) [مجاز] شرط‌بندی کردن دو تن با شکستن جناغ مرغ، به‌این‌صورت که هر‌کس شرط را فراموش کرد و چیزی از دست طرف گرفت شرط‌بندی را باخته است،

تختۀ دوشاخۀ زین اسب و دامنۀ زین اسب: همه تفاخر آن‌ها به جود و دانش بود / همه تفاخر این‌ها به غاشیه‌ست و جناغ (منجیک: شاعران بی‌دیوان: ۲۳۴)،

گویش مازندرانی

استخوان سینه ی پرنده، استعاره از:توانایی و قدرت

فرهنگ فارسی هوشیار

استخوانی که قفسه سینه را در خط وسط و جلو محدود می کند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر