معنی جمجمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(جُ جُ مِ) [ع. جمجمه] (اِ.) کاسه سر.

فرهنگ عمید

سخن گفتن به‌طور مبهم،
[مجاز] صدای پای اسبان،

(زیست‌شناسی) محفظۀ سر مهره‌داران که در انسان از هشت تکه استخوان متصل‌به‌هم تشکیل شده و مغز سر در آن جا دارد،
[قدیمی] چاهی که در شوره‌زار کنده شود،

حل جدول

محافظ مغز

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استخوان سر

گویش مازندرانی

چشمه ی پر از آب، غلغل کننده، سینه ریز، چشمه ای در حوالی...

فرهنگ فارسی هوشیار

کاسه سر یا استخوانی که در آن دماغ است، نوعی از پیمانه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر