معنی جلید در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
یخ، شبنم. [خوانش: (جَ) [ع.] (اِ.)]
(جَ) [ع.] (ص.) چالاک، چابک.
چابک، چالاک،
یخ،
جلد، چالاک، چست، زرنگ، چابکسوار، زورمند، قوی، نیرومند، بشک، ژاله، شبنم
نیرومند، بردبار، قوی
یخ، شبنم. [خوانش: (جَ) [ع.] (اِ.)]
(جَ) [ع.] (ص.) چالاک، چابک.
چابک، چالاک،
یخ،
جلد، چالاک، چست، زرنگ، چابکسوار، زورمند، قوی، نیرومند، بشک، ژاله، شبنم
نیرومند، بردبار، قوی