معنی جلاجل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

جمع جلجل.، زنگوله ها، دف، دایره زنگوله دار، سینه بند اسب یا شتر که به آن زنگوله های کوچک بسته باشند، نام مرغی خوش آواز. [خوانش: (جَ جِ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

زنگوله‌های کوچکی که به سینه‌بند اسب یا شتر می‌دوختند،
زنگ‌هایی که پیک‌ها به کمر می‌بستند،
حلقه‌های فلزی دف،

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: جلجل) زنگوله ها، سنج ها، دف ها، جلک ها (اسم) جمع جلجل. درای خرد چیزی باشد مانند سینه بند اسب که در آن زنگها و جرسها نصب کنند و بر سینه اسب بندند، زنگها زنگوله ها، سنج دایره، دف دایره، مرغی است خوش آواز. زنگوله ها، زنگها

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر