معنی جف القلم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

قلم خشک شد. δ مٲخوذ از حدیث «جَفَّ القَلَمُ بِما اَنت لائقٌ» (= خشک شد قلم به آنچه سزاوار بودی) یا «جَفَّ القَلَمُ بِما هُوَ کائِنٌ ‌اِلی یَومِ‌الدّین» (= خشک شد قلم به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده و تغییرپذیر نیست). معنی گفته شده در موردی گفته می‌شود که بخواهند قطعیت سرنوشت و تفکر جبری را برسانند،

فرهنگ فارسی هوشیار

خامه خشکید (جمله فعلی) خشک شد قلم (ماخوذ از حدیث ((جف القلم بما انت لاق. )) ((خسک شد قلم بانچه سزاواربودی. )) یا ((جف القلم بما هو کائن)) : ((همچنین تاویل قد جف القلم بحر تحریضست بر شغل اهم)) ((پس قلم بنوشت که هر کار را زلایق آن هست تاثیر و جزا)) ((کژ روی جف القلم کژ آیدت راستی آری سعادت زایدت)) ((ظلم آری مدبری جف القلم عدل آری برخوری جف القلم ((چون بدزدد دست شد جف القلم خورده باده مست شد. جف القلم. )) (مثنوی) یا جف القلم بماهو کائن الی یوم الدین. خشک شد خامه بانچه او بودنی است تا روز قیامت. قلم تقدیر بودنیها را نوشت و بیاسود (دیگر بر لوح محفوظ چیزی تازه نوشته نخواهد شد) : ((گفت آنچه در سابق تقدیر رفته است جف القلم بما هو کائن الی یوم الدین. . ))

فرهنگ فارسی آزاد

جَفَّ الْقَلَمُ، خشک شد قلم، ساکت شد قلم، دیگر نمی‌نویسد قلم (به کلمهء جَفاف مراجعه شود)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر