معنی جری-جریان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ فارسی آزاد

جَرْی-جَرَیان، (جَرَی-یَجْرِی)، روان شدن- جریان یافتن- واقع شدن- حادث شدن- عزم کردن و شتافتن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر