معنی جریان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
روان شدن (آب و هر چیز مانند آن)، واقع شدن امری، دست به دست شدن پول. [خوانش: (جَ رَ) [ع.] (مص ل.)]
روان شدن آب یا هرچیز مانند آن،
(اسم) [مجاز] رویداد، حادثه، ماجرا،
(اسم) [مجاز] فرایند،
(اسم) [مجاز] موضوع،
(اقتصاد) گردش و دستبهدست شدن پول،
* جریان صفرا: عبور صفرا از یاختههای کبدی به کیسۀ صفرا و مجاری صفراوی و ریختن آن در روده و جذب مجدد قسمتی از آن در خون و بازگشت آن به کبد،
روایی، روند، گذران، گردش
روانی، ریزش، سیلان، تداول، رواج، روند، حیصوبیص، خلال، قضیه، ماجرا، سیر، کوران، گردش
روان شدن آب یا هر چیز مانند آن