معنی جره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
جنس نر جانوران از هر نوع، باز نر. [خوانش: (جُ رِّ) (اِ.)]
دام برای شکار آهو و غیره، خرمهره، سبو. [خوانش: (جَ رِّ) [ع.] (اِ.)]
(جُ رِ) (ص مر.) نوجوان.
کوزۀ سفالی بزرگ و دستهدار، سبو،
جانور نر، بهویژه پرنده،
جَلد، چابک،
از سازهای موسیقی شبیه تار: مغنی، برآن جُرۀ جاننواز / بر آهنگ ما نالهٴ نو بساز (نظامی۶: ۱۱۵۷)،
دام، تله،
فریاد کشیدن، زوزه، صدای گرگ و خوک، صدای فریاد انسان، شیون...
هیزم نازک، سرشاخه ی بریده شده، آشغال، نهر کنار پرچین، هله...
هیئت کشیدن کوزه بزرگ دسته دار دلیری