معنی جرب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(جُ رَ) (اِ.) دُرّاج، پرنده ای است شبیه کبک.

(جَ رَ) [ع.] (اِ.) نک گری.

فرهنگ عمید

نوعی بیماری پوستی واگیردار که باعث سوزش و خارش پوست بدن و پیدا شدن جوش‌های بسیار‌ریز روی پوست می‌شود. انگل آن در زیر پوست بدن سوراخ‌هایی ایجاد می‌کند، پریون، گری، گال،

حل جدول

بیماری پوستی

گال

مترادف و متضاد زبان فارسی

اگزما، سودا، گر، گری

گویش مازندرانی

جوراب

فرهنگ فارسی هوشیار

گری

پیشنهادات کاربران

گری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر