معنی ثکل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ثکل. [ث َ] (ع اِمص) بی فرزندی.

ثکل. [ث َ] (ع اِمص) حُلق. فرزندمردگی. || مرگ. هلاک. || (مص) مصیبت زده شدن بمردن فرزند. بی فرزند شدن مادر. || گم کردن دوست. (تاج المصادر بیهقی).

ثکل. [ث ُ ک ُ / ث َ ک َ] (ع مص) بی فرزند شدن مادر. || گم شدن دوست کسی را. || مردن.

فرهنگ معین

(مص ل.) مصیبت از دست دادن فرزند، گم کردن دوست، (اِمص.) فرزند مردگی، مرگ، هلاک. [خوانش: (ثَ) [ع.]]

حل جدول

بی فرزندی

فرهنگ فارسی هوشیار

از دست دادن فرزند

فرهنگ فارسی آزاد

ثُکْل، (ثَکِلَ، یَثْکَلُ) از دست دادن فرزند یا عزیز،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر