معنی ثقات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ثقات. [ث ِ] (ع ص، اِ) ج ِ ثقه. بمعنی معتمد و شخص طرف اطمینان: و دارا را خود ثقات وی کشتند. (تاریخ بیهقی ص 90). ثقاه امیر رضی اﷲ عنه گفتند روی ندارد فرستادن. (تاریخ بیهقی ص 204). و پوشیده مثال داد تا حاجب نوبتی برنشست و بخانه ٔبوسهل رفت با مشرفان و ثقات خواجه. (تاریخ بیهقی). یحیی نسختی فرستاد با رسولی از ثقاه خویش. (تاریخ بیهقی 423). از ثقات وی شنیدم چون ابراهیم قاینی. (تاریخ بیهقی 604). شاه ملک چون عدت و آلت بر آنجمله دید بترسید و ثقاه خویش را گفت... (تاریخ بیهقی ص 698).
از مرگ تو بشعر خبر چون کنم که نیست
دشمن ترین خلق جهان جز ثقات تو.
مسعود.
از این اندیشه مستشعر شد و بی آرام گشت و قرب هفتصد سوار از خواص و ثقات خویش بگزید و از میان غز بیرون آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 187). از ثقات حضرت او باز می گفتند که بیست هزار دینار بر مراعات مؤلفان و مصنفان آن کتاب انفاق افتاده بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). سلطان جمعی ثقاث از معتمدان حضرت بحفظ آن قلعه بازداشت. (ترجمه ٔتاریخ یمینی). از ثقات حضرت سلطان جمعی از جهت نقل آن در یتیمه برفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || استواریها. رجوع به ثقه شود. علم الثقات و الضعفاء من رواه الحدیث. و هو من أجل نوع و افخمه من انواع علم الاسماء و الرجال فانه المرقات الی معرفه صحهالحدیث و سقمه و الی الاحتیاط فی امورالدین و تمییز مواقع الغلط و الخطاء فی بدء الأصل الاعظم الذی علیه مبنی الأسلام و اساس الشریعه و للحفاظ فیه تصانیف کثیرهمنها ما افرد فی الثقات ککتاب الثقات للأمام الحافظ ابی حاتم محمدبن حبان البستی المتوفی سنه 354 هَ. ق.اربع و خمسین و ثلثمائه و کتاب الثقات ممن لم یقع فی الکتب السته للشیخ زین الدین قاسم بن قطلوبغا الحنفی المتوفی سنه 879 هَ. ق. تسع و سبعین و ثمانمائه و هو کبیر فی اربع مجلدات و کتاب الثقات الخلیل بن شاهین و کتاب الثقات للعجلی و منهاما افرد فی الضعفاء ککتاب الضعفاء للبخاری و کتاب الضعفاء للنسائی و الضعفاء لمحمدبن عمرو العقیلی المتوفی سنه 322 هَ. ق. اثنین و عشرین و ثلثمائه و منها ما جمع بینهما کتاریخ البخاری و تاریخ ابن ابی خیثمه. قال ابن الصلاح و ما اغزر فوائده و کتاب الجرح و التعدیل لأبن ابی حاتم. (کشاف اصطلاحات الفنون).

فرهنگ معین

(ثَ) [ع.] (ص. اِ.) جِ ثقه، معتمدان.

فرهنگ عمید

ثقه

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: ثقه) استوانان (صفت اسم) جمع ثقه معتمدان اشخاص مورد اطمینان. یا علم ثنات و ضعفااز رواه حدیث. مهمترین شعبه علم رجال است و بدان معرفت صحت و سقم حدیث حاصل آید.

فرهنگ فارسی آزاد

ثِقات، اشخاص امین و استوار و مورد اعتماد (مفرد: ثِقَه که در جمع هم به کار میرود)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر