معنی ثغور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ثغور. [ث ُ] (ع اِ) ج ِ ثغر. پیشینیان (از دندان). || سرحدها ودربندها میان کفر و اسلام: که بدیشان خللها را دریابد و ثغور را استوار کند. (تاریخ بیهقی).
بوم چالندر است مرتع من
مار و رنگم در این نقاب و ثغور.
مسعود سعد (دیوان ص 268).
و نان پاره ٔ او به دیگری از بندگان دولت دادن که به کفایت امور و سد ثغور و موافقت جمهور قیام نماید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی 58).

ثغور. [ث ُ] (اِخ) نام آن قسمت از بلاد شام است که نزدیک بقلمرو روم بوده. (مفاتیح العلوم). و آنرا ثغورالروم نیز گفته اند. (الجماهرص 48). || ثغورالجزیره. نام شهرهائی و شهرکهائی است ثغر بر روی رومیان و از شامند ولکن بجزیره باز خوانند و از آنهاست، سمیساط. سنجه. منصور. قورس ؟ ملطیه. مرعش. جذب ؟ هارونی. بیاس. کبیس. کمرینا؟ مصیصه. عین زربه. اذنه. طرسوس. اولاس. (حدود العالم).

ثغور. [ث ُ] (اِخ) قلعه ای است به یمن حمیر را.

فرهنگ معین

جمع ثغر؛ دندان ها، دندان های پیشین، سرحدها، مرزها. [خوانش: (ثُ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

ثغر

مترادف و متضاد زبان فارسی

بندها، حدود، مرزها، اسنان، ثنایا

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) جمع ثغر: دندانها دندانهای پیشین، جمع ثغر. سرحدها مرزها در بندها (مخصوصا بین مسلمانان و کافران) .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر