معنی ثبات کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(مص ل.) پایداری کردن، استقامت ورزیدن، ثابت شدن، پایدار ماندن، مقاومت کردن، (اِمص.) پایداری، استقامت. [خوانش: (~. کَ دَ) [ع - فا.]]
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) پایداری کردناستقامت ورزیدن، ثابت شدن پایدارماندن مداومت کردن مواظبت نمودن. -3 ثبات ورزیدن مقاومت کردن. -4 (اسم) پایداری استقامت.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.