معنی ثامر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ثامر. [م ِ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی از ثَمر. || غله ای است که آنرا لوبیا خوانند. آبی که آنرا در آن پخته باشند حیض و بول را براند. (برهان). لوبیا. دجر. || درختی که میوه ٔ او رسیده باشد. || درخت میوه ناک. || گل یا شکوفه ٔ حُماض که بفارسی ترشه است، و رنگ آن سرخ باشد.

ثامر. [م ِ] (اِخ) نامی از نامهای مردان عرب از جمله پدر عبداﷲ رئیس ترسایان معاصر ذونواس صاحب الاخدود. (مجمل التواریخ و القصص ص 169).

فرهنگ عمید

میوه‌دهنده،

فرهنگ فارسی هوشیار

میوه ناک میوه دار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر