معنی تیمارداری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تیمارداری. (حامص مرکب) خدمت. پرستاری. تعهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توجه و سرپرستی. (ناظم الاطباء): حسن بواسطه ای بیمار شد و روزی چندبرآمد و سودا بر وی غلبه کرد و دیوانه شد... مأمون به همدان رسیده بود... سراج خادم را بفرستاد تا او را بدست خویش تیمارداری کند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی).
به ایران همی دست یازد به بد
بدینکار تیمارداری سزد.
فردوسی.
هلاکم کردی از تیمارخواری
عفاک اﷲ زهی تیمارداری.
نظامی.
رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ عمید

غم‌خواری،
پرستاری،
توجه و سرپرستی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پرستاری، حضانت، خدمت‌کاری، غم‌خواری

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ غمخواری، پرستاری خدمتکاری.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر