معنی تیزک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تیزک. [زَ] (اِ) تره تیزک را گویند و آن سبزیی باشد که خورند، مشهور به تره تیزک و به عربی جرجیر خوانند. (برهان) (آنندراج). گیاهی که جرجیر و تره تیزک نامند. || (ص) مصغر تیز؛ یعنی اندکی تیز. (ناظم الاطباء).

تیزک. [زَ] (اِ) آواز گستاخانه ای که از دهن خارج شود. (ناظم الاطباء).

تیزک. [زَ] (اِخ) دهی از بخش ابرقو است که در شهرستان یزد واقع است و 158 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

گویش مازندرانی

زبر و زرنگ – چابک – تند و تیز

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) گیاهی است از تیره چلیپاییان که جزو سبزیهای خوراکی معمولی است و مزه اش تند و تیز است. گیاهی است یکساله و برگهایش کوچک و میوه اش خرجینک و بالدار است: تر تیزک رشاد تره تندک حب الرشاد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر