معنی تیزبازار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تیزبازار. (اِ مرکب) بازار گرم و پرمشتری. بازار پررونق و روا. بازار رائج:
چه کردی که بودت خریدار آن
کجا یافتی تیزبازار آن.
فردوسی.
چو آگاه شد خسرو از کار اوی
غمی گشت از آن تیزبازار اوی.
فردوسی.
چو بشنید بهرام گفتار اوی
بخندید از آن تیزبازار اوی.
فردوسی.
ز هر سو فراوان خریدار خاست
بدان کلبه بر، تیزبازار خاست.
فردوسی.
تیزبازاری و هرجائی بازار تو تیز
با دل زار بازار مکن گو نکنم.
مسعودسعد.
چون شهد به بوسه تیزبازار
شکرشکن و طبرزد آزار.
نظامی.
رجوع به تیزبازاری و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر