معنی تکنع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تکنع. [ت َ ک َن ْ ن ُ] (ع مص) درآویختن به چیزی. || درهم کشیده شدن اسیر بدوال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درهم کشیده شدن دست و پا از زخم و خشک شدن. || تحصن. (اقرب الموارد).
فرهنگ فارسی هوشیار
درآویختن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.