معنی تپ تپ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تپ تپ. [ت ُ ت ُ / ت ِ ت ِ] (اِ صوت) حکایت صوت تپش دل بر اثر ترس یا جز آن آواز حرکت قلب. با زدن کردن صرف شود: دلم تپ تپ میزد. میترسیدم و دلم تپ تپ میکرد. || آواز افتادن انجیر رسیده از درخت و جز آن یکی پس از دیگری.
تپ تپ. [ت َ ت َ] (اِ صوت) آواز چیزی که بر چیز نرم خورد مانند دست زدن بخروار پنبه و امثال آن. (لغت محلی شوشتر). || مالیدن کوران بچیزی یا به جستن راه و بتاریکی جستجو کردن مطلقاً. (لغت محلی شوشتر). || آواز پای جمعی را گویند که با هم راه روندیا دوند اعم از انسان و حیوان. (لغت محلی شوشتر).
صدای تپش سریع قلب،
صدایی که از کوبیدن دست به چیزی میانتهی برخیزد،
از اصوات است مانند:برخورد کف دست با آب راکد – کوبیدن متوالی...