معنی توسط کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

توسط کردن. [ت َ وَس ْ س ُ ک َ دَ] (مص مرکب) میانگی کردن. میانجی شدن. وساطت کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): یکی از وزرا به زیردستان رحمت آوردی واصلاح همگنان را به خیر توسط کردی. (گلستان سعدی).

مترادف و متضاد زبان فارسی

وساطت کردن، میانجیگری، واسطه شدن، وسیله شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) میانجی گری کردن وساطت کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر