معنی توده گشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

توده گشتن. [دَ / دِ گ َ ت َ] (مص مرکب) تل شدن. انباشته گشتن. خرمن گشتن. جمع شدن. فراهم گشتن:
چو از خون در و دشت آلوده گشت
ز کشته به هر جای بر توده گشت.
فردوسی.
رجوع به توده و دیگر ترکیبهای آن شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر