معنی توجیه محال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
توجیه محال. [ت َ / تُو هَِ م ُ /م َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نزد بلغا آنست که ازدواج ضدین و اجتماع نقیضین را صورت بندد، مثاله شعر:
در میان کسوت عباسیان رخسار او
روز عید اندر شب قدر است پیدا آمده.
(از کشاف اصطلاحات الفنون).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.