معنی تهتک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تهتک. [ت َ هََ ت ْ ت ُ] (ع مص) رسوا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). افتضاح. (اقرب الموارد). پرده دریدن وپرده دری و بی تخمگی و رسوائی. (غیاث اللغات) (آنندراج): به لهو و نشاط و آداب آن مشغول میباشدو بدانجای تهتک است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393).
دولت ز مهتر متهتک جدا سزد
از تو جدا مباد که بس بی تهتکی.
سوزنی.
ما را در کام نهنگ با زورو تهتک انداختی. (جهانگشای جوینی).
با کبی خویان تهتکها چه کرد
با نبی رویان تنسکها چه کرد.
مولوی.
|| دریده و شکافته گردیدن پرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

دریده شدن پرده، رسوایی. [خوانش: (تَ هَ تُّ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

بی‌شرمی و بدزبانی،
پرده‌دریدگی، رسوایی،
[قدیمی] رسوا شدن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌شرمی، پرده‌دری، رسوایی، هتاکی، رسوا شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

رسوا شدن پرده دری رسوایی ‎ (مصدر) دریده شدن پرده رسوا شدن، (اسم) پرده دری بی شرمی رسوایی. جمع: تهتکات.

فرهنگ فارسی آزاد

تَهَتُّک، از حدود و آداب تجاوز کردن، پرده دری کردن، افتضاح و رسوائی نمودن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر