معنی تنگار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تنگار. [ت َ] (اِ) بوره. (ناظم الاطباء). || دوایی است که به هندی سهاکه گویند و به کاف عربی دیده نشده. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و تنکار در همین لغت نامه شود.
فرهنگ عمید
بوراکس
گویش مازندرانی
روستایی خالی از سکنه در منطقه ی گلیجان قشلاقی تنکابن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.