معنی تنوره زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تنوره زدن. [ت َ رَ / رِ زَ دَ] (مص مرکب) چرخ زدن و گرد گشتن و حلقه بستن، چنانکه گردباد تنوره می زند. (آنندراج). گرد چیزی گرد آمدن:
هزاران دلیران جوینده کین
به گردش تنوره زدند از کمین.
اسدی.
تنوره زد از گردش اندر سپاه
ز هر سو بزخمش گرفتند راه.
اسدی.
رجوع به تنوره شود.
|| در اصطلاح، هوا گرفتن دیو است... (آنندراج). تنوره کشیدن. (فرهنگ فارسی معین):
از این سهم بر کهکشان رو نهاد
تنوره زنان دیوسان گردباد.
آدم (از آنندراج).
به سوی آسمان از شهر و پوره
بسان دیو زد آتش تنوره.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
رجوع به تنوره کشیدن و تنوره شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) در حال چرخیدن بهوا پریدن: } دیوان تنوره میکشند و به آسمان میروند. ‎{

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر