معنی تنجید در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تنجید. [ت َ] (ع مص) دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آراستن. (تاج المصادر بیهقی). آراستن خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عباره اللسان: نجدت البیت بسطته بثیاب موشیه. (اقرب الموارد): شهر بیاراستند و از انواع تنجید وتزیین هیچ باقی نگذاشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی، چ 1تهران ص 396). || آزمودن و استوارخرد گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آزمودن و جنبانیدن روزگار کسی را. (از اقرب الموارد). || دلیر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ پشتی ساختن، نهالین (لحاف) ساختن، خانه آرایی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر