معنی تناعم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تناعم. [ت َ ع ُ] (ع مص) تن آسان گردیدن و تن آسان نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ترفه. (اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
آسان گشتن،
نرم شدن،
اظهار نرمی کردن،
تنآسان شدن،
فرهنگ فارسی هوشیار
نرم شدن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.