معنی تم تم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تم تم. [ت ُ ت ُ] (ع اِ) سماق که به فارسی تتم گویند. (منتهی الارب). سماق. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و به کسر هر دوی فوقانی [ت ِ ت ِ] به عربی سماق را گویند که در آش و طعام کنند. (برهان). رجوع به سماق و تحفه ٔ حکیم مؤمن و گیاه شناسی ثابتی ص 173 شود.
تم تم. [ت َ ت َ] (اِخ) دهی از بخش روانسر است که در شهرستان سنندج واقع است و 315 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.